رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۱۸
(گوینده: میتسوری :)
عجب شبی بود!
مطمئنم که به شینوبو هم خوش گذشته...
آخيش! احساس سبکی می کنم....
از اینکه به شینوبو گفتم خوشحالم ...
نه..
درواقع...
خیلییییییییییی خوشحالم 😂
اینکه اون هم تناسخ پیدا کرده خیلی خوبه 👍👌
حالا باهم کارهايی رو که اون موقع انجام ندادیم انجام میدیم 😄
شینوبو دیر تر میاد مدرسه....
ای بابا!
نزوکو.... اون پسر زرده کیه؟
داره نزوکو رو کجا می بره؟؟؟
میرم دنبالشون....اوه نه...کار درستی نیست... نهههههه مسئله جون دوستمه!
* یه گوشه ای از مدرسه که یکم تاریکه*
درست نمی بینم.....پس گوش میدم....نه ..آره..
_:《 نمی دونم در موردم چی فکر می کنی اما دیگه نمی تونم تو دلم نگهش دارم .... نزوکو چاان من.._》
نزوکو:《 میدونم.... در جواب باید بهش فکر کنم....اگه الان جواب بدم ممکنه بعدا پشیمون شم...پس فعلا.》
اههههههه دارن میان این وری
باید برم....
*سر کلاس*
خوابم میاد...
هنوزم از ریاضی بدم میاد....ولی بهتره بنویسمشون وگرنه مجبورم از کانائو بگیرم.
.....آه......
زندگی سخت تر چیزی بود که فکر می کردم
از همون اول فقط یه چیزی رو می خواستم
اینکه آروم زندگی کنم....
کی فکرشو می کرد اینطوری بشه؟
فکر نمی کردم قراره تو این زندگی آدم ها همونطور باشن.....
شینوبو.....
کانائه ...
کانائو ...
آئویی...
نزوکو....
یا حتی ...
ایگورو اوبانای...
ادامه دارد...
یاه یاه یاه😂👍
پس از سال های دور از خانه 🤣🤣😂
عجب شبی بود!
مطمئنم که به شینوبو هم خوش گذشته...
آخيش! احساس سبکی می کنم....
از اینکه به شینوبو گفتم خوشحالم ...
نه..
درواقع...
خیلییییییییییی خوشحالم 😂
اینکه اون هم تناسخ پیدا کرده خیلی خوبه 👍👌
حالا باهم کارهايی رو که اون موقع انجام ندادیم انجام میدیم 😄
شینوبو دیر تر میاد مدرسه....
ای بابا!
نزوکو.... اون پسر زرده کیه؟
داره نزوکو رو کجا می بره؟؟؟
میرم دنبالشون....اوه نه...کار درستی نیست... نهههههه مسئله جون دوستمه!
* یه گوشه ای از مدرسه که یکم تاریکه*
درست نمی بینم.....پس گوش میدم....نه ..آره..
_:《 نمی دونم در موردم چی فکر می کنی اما دیگه نمی تونم تو دلم نگهش دارم .... نزوکو چاان من.._》
نزوکو:《 میدونم.... در جواب باید بهش فکر کنم....اگه الان جواب بدم ممکنه بعدا پشیمون شم...پس فعلا.》
اههههههه دارن میان این وری
باید برم....
*سر کلاس*
خوابم میاد...
هنوزم از ریاضی بدم میاد....ولی بهتره بنویسمشون وگرنه مجبورم از کانائو بگیرم.
.....آه......
زندگی سخت تر چیزی بود که فکر می کردم
از همون اول فقط یه چیزی رو می خواستم
اینکه آروم زندگی کنم....
کی فکرشو می کرد اینطوری بشه؟
فکر نمی کردم قراره تو این زندگی آدم ها همونطور باشن.....
شینوبو.....
کانائه ...
کانائو ...
آئویی...
نزوکو....
یا حتی ...
ایگورو اوبانای...
ادامه دارد...
یاه یاه یاه😂👍
پس از سال های دور از خانه 🤣🤣😂
- ۱۴.۸k
- ۰۱ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط